الیساالیسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

الیزابت

سومین فصل بودنت

نور چشمم! الیسای عزیزم سومین فصل بودنت را در کنار تو  آغاز می کنیم چقدر همه چیز کنار تو زیباترند پاییز با مهر مهربانش و یلدای گیسو بلندش آمد و رفتی دیدنی داشت پاییز 93 هم به مهربانی گذشت  فصل دیگری ورق خورد, سومین فصل از بودن تو زمستان با شکوفه های برفیش بر تن عریان درخت نشست  به تماشای زمستانی زیبا و آرام و پر از اتفاق های خوب می نشنیم       ...
1 دی 1393

پنجمین ماهگرد تولد

  الیسای عزیزم گوهر بی همتای من روزها از پی هم میگذرند و من هر روز عاشق تر از قبل میشوم پنج ماه در کنارت بودن برای من لحظات ناب تکرار نشدنی بود. هر روز صبح به عشق دیدن روی ماهت، به عشق دیدن لبخندهای بی ریایت، به شوق شنیدن صدای دلنشینت بیدار میشویم و شب هنگام با دیدن چهره معصوم و مهربان خفته در خوابت آرام میگیریم.روزهای پائیزی دارن تمام  می شوند , الیسای عزیزم داری  روز بروز بزرگتر میشی و با نمک تر, بخصوص حرف زدنات, با خودت و با عروسکات ما که هیچی نمیفهمیم  فقط ذوقتو میکنیم. دخترم این ماه هم طبق روال ماههای گذشته  دقیقا در پنجمین ماه تولد ت بردمت برای چکاپ ماهانه . دکتر از روند رشدت راضی ...
25 آذر 1393

شبهای عاشقانه ما

خیلی ساده و مادرانه است شبها ی ما     دست های کودکانه تو در دستهای مادرانه من  ومن که بارها صورتت را می بوسم   قصه های کوتاه من که خیلی دوستشان داری   صحبت از اتفاقات روزانه و کارهای جدید تو   نگاههای جستجو گرت به اطراف و اسباب بازیهایی که دوستشان داری   دستهایمان در حال نوازش صورت مادر و دختری   دعای آخر شب برای همه   شب به خیر به همدیگر و به بابا   و شیرین ترین خواب دنیا   همین ...    و تنها به خدا میسپارمت   ...
11 آذر 1393

همدلی من با تو

چگونه بازگویم این عشق بی مثال را که هر ثانیه اش ارزش هزاران بار تکرار را دارد.     باور میکنم که نرم نرمان بی نیاز میشوی و بالنده.   هم دلم میخواهد زمان یخ بزند در این لذتهای بی مثال ،   هم دلم میخواهد تازگیهایت را به نظاره بنشینم.   هنوز تکلیفم با خودم روشن نیست ،    چه هراسی دارم از روزی که دیگر هیچ نیازی به من نداری    و چه شوقی دارم از روزی که پریدن را آموخته ای و من پروازت میدهم    تا اوج بیکران ، برای همیشه ، بدون هراس.   همین حالا که مینویسم تو درخوابی به مانند یک فرشته ناز ،    و همیشه خواب که هستی دلم برای ن...
2 آذر 1393

همراه تو

الیسای عزیزم فرشته کوچولوی بابا   قراره دنیا رو با همه پیچیدگی هاش کشف کنی   قراره با پاهای کوچولوت قدم های استوار برداری   قراره دست من و مامان رو بگیری و به قدم هات جهت بدی   برو ... نترس نازنین کوچکِ مهربونم.   همراهتیم ... کنارتیم ... مراقبتیم .     چند روزی هست که وقتی دستهاتو  میگیرم  میخوای از رو زمین بلند بشی چه بی اندازه تلاشت را دوست میداریم.   قدم هات مستدام ، حرکت هات پی در پی ، بالندگیت پیاپی کودک شیرینم. ...
29 آبان 1393

چهار ماهگی الیسا

به خنده هایت، چالِ گونه هایت ...   گاهی، می شود سوگند خورد .   به چشمانت اما، همیــــــشه ...      چهار ماهگی ات مبارک عزیزم .   دختر  عزیزم  بسیار خوشحالم  از اینکه لحضه به لحضه شاهد رشد و بالندگی تو   هستم .چهار ماه از همزیستی عاشقانه ما می گذرد. چهار ماه است که دنیا را از دریچه چشمان تو میبینم. الیسای عزیزم  امروز بهمراه پدرت  به مرکز بهداشت رفتیم . در ابتدا قد و وزنت  توسط خانم دکتر  چک شد و ایشون از روند رشد شما بسیار راضی بود .  وزن : 400/8    قد :...
25 آبان 1393

الیسا در همایش شیر خوارگان حسینی

به پیـــش باد مویش را بپوشان به پیش خصم رویش را بپوشان ببیـــن تیــر و کمان حرملــه را ســفیدی گلویـــش را بپوشـــان الیسای عزیزم  سالهای پیش وقتی  همایش  شیر خوارگان حسینی رو از تلویزیون میدیدم واقعاٌ تحت تاثیر  قرار میگرفتم . پارسال همین موقع ها بود  که فهمیدم اومدی و مهمون دل مامان شدی.  از همون زمان تصمیم گرفتم که انشاءالله سال دیگه با هم بریم و تو این همایش  شرکت کنیم . واسه همین از چند روز پیش با بابا سعید  واسه شرکت تو مراسم برنامه ریزی  کردیم.  صبح جمعه  کمی زودتر بیدار شدیم و  بعد از خوردن صبحانه با اینکه شما خواب بودی  بیدارت کردمو  تو هم مثل ...
10 آبان 1393

صد روزگی الیسا

از کجا آغاز کنم ... که زمان چنان شتابان و بی رحم میگذرد که فرصت رقص و پایکوبی را از عقربه ها میگیرد. الیسای عزیزم صد روز است که خورشید خانه ما از پس نگاه تو طلوع کرده و شبها ماه با بستن چشمهای تو ٬ چشمهایش را بسته صد روز است که من به یک منِ  دیگر بدل شده ام و تغییراتم آنقدر شگرف است که تصورش هم ممکن نیست.. صد روز است که تو  روی زمین نفس می کشی و دو تا فرشته روی شانه هایت به یمن حضور تو به زمین آمده اند... صد روز است که من احساس می کنم زندگی زیباتر و شیرین تر از قبل است... صد روز است که تو هستی و این قشنگترین چیزی است که خدا به ما هدیه داده... صد روز است   که در...
5 آبان 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الیزابت می باشد