حرفهای مادرانه
دختر نازنینم این روزها که تو در حال بزرگ شدن هستی من بیشتر در فکر روزهای گذشته ام, روزهایی که بوی تنت همنشین لحظه هایم بود آن روزهای ناب تکرار ناشدنی را به هر چیزی ترجیح میدهم تا مبادا یادم برود. نمی دانم زمان چه عجله ای دارد برای گذشتن . نشانه های استقلال یکی یکی دارند از راه می رسند. براحتی میتوانی غلت بزنی و سرگرم اسباب بازی می شوی! غذای کمکی ات را دوست داری و همین مرا کمی حسود می کند. آن درک و فهم بالایت همیشه مایه تحسین من و باباست. کنجکاوی هایت را دوست دارم ! مدام دست های ظریفت در پی لمس چیزی می دود !  ...