الیساالیسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

الیزابت

سفری دیگر به شمال

دختر عزیزم، دلبرکم عاشقتم که اینقدر عاشق دریا هستی. یک هفته بهانه میگرفتی که بریم دریا. ما هم به عشق شما دردونه یهویی تصمیم گرفتیم بریم شمال .  مثل همیشه از موقع سوارشدن لحظه شماری کردی تا لحظه رسیدن. وافعا هیچ چیزی اینقدر واست جذابیت نداره. به ماسه میگی "ماسک " و به قول خودت دوست داری ماسک ها رو بندازی هوا و شادی کنی. بیشتر وقتت رو با بازی توی ساحل دریا و جمع کردن ماسه ها با سطل و قاشق و چنگک و درست کردن با ماسه ها میگذرونی . الیسا عزیزتر از جانم امیدوارم همیشه پرشور و پر نشاط باشی و از زندگیت به بهترین شکل ممکن لذت ببری .                 &n...
10 0

43 ماهگی الیسا و سفر به کیش

فرصتی پیش اومد تا بتونیم بریم سفر دخترکم راستش من سفر کردن رو خیلی دوست دارم چون هم باعث میشه از روزمرگی ها به دور باشیم و به جسم و روحمون جلایی تازه ببخشیم و هم میشه به عنوان یک تجربه بهش نگاه کرد . الیسا عزیزم سواحل زیبا و نیلگون خلیج فارس برایت جذاب و دیدنی بود و من و بابا سعید هم همه تلاشمون رو کردیم تا بهت خوش بگذره و خاطره خوشی در ذهنت باقی بمونه . بازی کردن توی ساحل زیبای مرجانی و غذا دادن به ماهی های رنگارنگ و مرغ های دریایی اینقدر برات لذت بخش بود که حاضر نبودی هیچ جای دیگه ای بریم و گاهی از اینکه ممکنه این سفر تموم بشه و بخواهیم برگردیم احساس ناراحتی میکردی. صبح ها به عشق رفتن به ساحل و آب بازی از ...
0 0

سفر به کیش

فرصتی پیش اومد تا بتونیم بریم سفر دخترکم راستش من سفر کردن رو خیلی دوست دارم چون هم باعث میشه از روزمرگی ها به دور باشیم و به جسم و روحمون جلایی تازه ببخشیم و هم میشه به عنوان یک تجربه بهش نگاه کرد. الیسا عزیزم سواحل زیبا و نیلگون خلیج فارس برایت جذاب و دیدنی بود و من و بابا سعید هم همه تلاشمون رو کردیم تا بهت خوش بگذره و خاطره خوشی در ذهنت باقی بمونه. بازی کردن توی ساحل زیبای مرجانی و غذا دادن به ماهی های رنگارنگ و مرغ های دریایی اینقدر برات لذت بخش بود که حاضر نبودی هیچ جای دیگه ای بریم و گاهی از اینکه ممکنه این سفر تموم بشه و بخواهیم برگردیم احساس ناراحتی میکردی. صبح ها به عشق رفتن به ساحل و آب بازی از خواب بیدار میشدی. الیسا جانم امید...
30 0

41 ماهگی الیسا

دخترک عزیزتر از جانم از حال و هوای این روزهایت می نویسم؛ چند روزه صبح ها که از خواب بیدار میشی بهونه میگیری و میگی نمیخوام برم مهد، دوست دارم برم پیش مامان جون رضوانم که باید کلی باهات صحبت کنم و راضی بشی بری مهد، جالبه وقتی وارد مهد میشی با خوشحالی سلام میکنی و میری و من در تعجب می مونم که پس این همه بهونه گیری برای چیه؟  وقتی سرفه میکنی میگی مامان "سفره" کردم برام آب بیار شب ها موقع خواب میگی بیا "پُر و پُخ" -خر و پف- کنیم دوست داری استقلال داشته باشی و کارهات رو خودت انجام بدی البته اگه سرحال باشی و همش میگی خودم بلدم من دیگه بزرگ شدم و وقتی کسی کوچیک خطابت میکنه ناراحت میشی چند روز تب شدید داشتی و دکت...
25 آذر 0

41 ماهگی الیسا

دختر سه سال و پنج ماهه ام، از حال و هوای این روهایت می نویسم؛ چند روزه صبح ها که از خواب بیدار میشی بهونه می گیری و میگی نمی خوام برم مهد، دوست دارم برم پیش مامان جون رضوانم. باید کلی باهات صحبت کنم تا راضی بشی بری و خداروشکر وقتی وارد مهد میشی با خوشحالی سلام می کنی و میری. وقتی سرفه میکنی میگی مامان "سفره" میکنم برام آب بیار. موقع خواب میگی بیا "پُر و پُخ" -خروپف- کنیم و حتما باید یه بالش یا عروسکی رو بغل کنی و بخوابی. دوست داری استقلال داشته باشی و کارهایت رو خودت انجام بدی البته اگه سرحال باشی و میگی خودم بلدم من دیگه بزرگ شدم و اگه کسی کوچیک خطابت بکنه ناراحت میشی. توی مهد فرق دختر و پسر رو در حد...
23 آذر 1280
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الیزابت می باشد