الیساالیسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

الیزابت

41 ماهگی الیسا

1280/9/23 0:11
نویسنده : مامان الی
104 بازدید
اشتراک گذاری

دختر سه سال و پنج ماهه ام، از حال و هوای این روهایت می نویسم؛

چند روزه صبح ها که از خواب بیدار میشی بهونه می گیری و میگی نمی خوام برم مهد، دوست دارم برم پیش مامان جون رضوانم. باید کلی باهات صحبت کنم تا راضی بشی بری و خداروشکر وقتی وارد مهد میشی با خوشحالی سلام می کنی و میری.
وقتی سرفه میکنی میگی مامان "سفره" میکنم برام آب بیار.
موقع خواب میگی بیا "پُر و پُخ" -خروپف- کنیم و حتما باید یه بالش یا عروسکی رو بغل کنی و بخوابی.
دوست داری استقلال داشته باشی و کارهایت رو خودت انجام بدی البته اگه سرحال باشی و میگی خودم بلدم من دیگه بزرگ شدم و اگه کسی کوچیک خطابت بکنه ناراحت میشی.
توی مهد فرق دختر و پسر رو در حد درک شما بهتون یاد دادن، عروسک هات رو میاری و میگی کدوم دختره و کدوم پسر و مرتب میپرسی مامان تو دختری؟ من هم دخترم؟ بابا پسره؟ و همینطور درباره همه دخترعمه ها، پسردایی ها و پسر عموها.
چند روز تب شدید داشتی و دکتر برات آمپول داد، موقع آمپول زدن حتی یه آخ هم نگفتی دختر صبورم. به بابا سعید هم میگی بیا بریم آمپول بزن اصلا درد نداره ماهم میایم پیشت که نترسی.

الیسا عزیزم آذرماه هم درحال بستن کوله بارش برای رفتنه، امیدوارم فصل جدید برایت پر از خاطره و شادی باشه.
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الیزابت می باشد