الیساالیسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

الیزابت

سومین ماهگرد تولد

دختر نازم سه ماهه شدی .  دختر نازنینم سومین ماهگرد تولد ت  همزمان شد با  مسافرتمون به شمال. روز  قبل از مسافرت  بردمت واسه چکاپ ماهانه پیش دکترت ،  شکر خدا همه  چیز خوب بود  قد  60  و  وزن 400/7  .دختر گلم مامان و بابا عاشق شما هستن و از بودن با شما و دیدن لحظه به لحظه بزرگ شدن شما لذت می برن. سومین ماهگرد تولدت  کنار دریا برگزار شد و خیلی خوش گذشت .این اولین مسافرتت به شمال  و  دومین مسافرتت  بعد از تولد بود.       ...
25 مهر 1393

دومین ماهگرد تولد - واکسن دو ماهگی

کنار آشیان تو آشیانه می کنم فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم الیسا  كوچولو 25 شهریور ماه 1393 دو ماهه شدی .من و بابايي حسابي خوشحاليم،دختر كوچولوي ملوسمان حالا ديگر دو ماهه شده و هر روز شیرین تر از روز قبل. عزیزم امروز  ما کلی برات برنامه داشتیم که بترتیب الویت اونها رو انجام دادیم.امروز بابا سعید برای اینکه میخواستیم شما رو ببریم واکسن 2 ماهگیتو بزنیم اداره نرفت .  ساعت  8 صبح از خواب بیدار شدی و بعد از شیر خوردن پمپرزتم عوض کردمو تو تمام این لحظات همش میخندیدی منم قربون صدقت میرفتمو از طرفی تو دلم ناراحت بودم میگفتم آخه ...
28 شهريور 1393

اولین ماهگرد زندگیت مبارک

سلام دخترم این زیباست که پدر و مادرها روزها را بشمارند که به ماه برسند و ماهها را بشمارند که به سال برسند و بزرگ شدن فرزند خود را شاهد باشند من و بابا سعید  با افتخار از داشتن تو  این روز را در کنارت شادمانی کردیم یک ماهگیت مبارک  بی نظیرم امروز من و شما  رفتیم واسه  چکاپ ماهانه پیش  دکترت ، خدا رو شکر همه چیز نرمال بود و دکتر از روند وزن گیریت راضی بود. قد: ۵2               زمان تولد ۵1 وزن: ۴۸۰۰        زمان تولد 3520 دور سر: 37       زمان تول...
25 مرداد 1393

41 ماهگی الیسا

دختر سه سال و پنج ماهه ام، از حال و هوای این روهایت می نویسم؛ چند روزه صبح ها که از خواب بیدار میشی بهونه می گیری و میگی نمی خوام برم مهد، دوست دارم برم پیش مامان جون رضوانم. باید کلی باهات صحبت کنم تا راضی بشی بری و خداروشکر وقتی وارد مهد میشی با خوشحالی سلام می کنی و میری. وقتی سرفه میکنی میگی مامان "سفره" میکنم برام آب بیار. موقع خواب میگی بیا "پُر و پُخ" -خروپف- کنیم و حتما باید یه بالش یا عروسکی رو بغل کنی و بخوابی. دوست داری استقلال داشته باشی و کارهایت رو خودت انجام بدی البته اگه سرحال باشی و میگی خودم بلدم من دیگه بزرگ شدم و اگه کسی کوچیک خطابت بکنه ناراحت میشی. توی مهد فرق دختر و پسر رو در حد...
25 0

41 ماهگی الیسا

دخترک عزیزتر از جانم از حال و هوای این روزهایت می نویسم؛ چند روزه صبح ها که از خواب بیدار میشی بهونه میگیری و میگی نمیخوام برم مهد، دوست دارم برم پیش مامان جون رضوانم که باید کلی باهات صحبت کنم و راضی بشی بری مهد، جالبه وقتی وارد مهد میشی با خوشحالی سلام میکنی و میری و من در تعجب می مونم که پس این همه بهونه گیری برای چیه؟  وقتی سرفه میکنی میگی مامان "سفره" کردم برام آب بیار شب ها موقع خواب میگی بیا "پُر و پُخ" -خر و پف- کنیم دوست داری استقلال داشته باشی و کارهات رو خودت انجام بدی البته اگه سرحال باشی و همش میگی خودم بلدم من دیگه بزرگ شدم و وقتی کسی کوچیک خطابت میکنه ناراحت میشی چند روز تب شدید داشتی و دکت...
25 آذر 0

41 ماهگی الیسا

دختر سه سال و پنج ماهه ام، از حال و هوای این روهایت می نویسم؛ چند روزه صبح ها که از خواب بیدار میشی بهونه می گیری و میگی نمی خوام برم مهد، دوست دارم برم پیش مامان جون رضوانم. باید کلی باهات صحبت کنم تا راضی بشی بری و خداروشکر وقتی وارد مهد میشی با خوشحالی سلام می کنی و میری. وقتی سرفه میکنی میگی مامان "سفره" میکنم برام آب بیار. موقع خواب میگی بیا "پُر و پُخ" -خروپف- کنیم و حتما باید یه بالش یا عروسکی رو بغل کنی و بخوابی. دوست داری استقلال داشته باشی و کارهایت رو خودت انجام بدی البته اگه سرحال باشی و میگی خودم بلدم من دیگه بزرگ شدم و اگه کسی کوچیک خطابت بکنه ناراحت میشی. توی مهد فرق دختر و پسر رو در حد...
23 آذر 1280
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الیزابت می باشد