هدیه جاودان
و عشق هدیه ایست جاودان
و من چه عاجزانه افق های طلایی نگاهت را با هزار تمنا جستجو می کنم
و قصه تنهایی را در آسمان آبی نگاهت در میان می گذارم
در دل شب های تاریک وجودم به جستجوی روشنایی شمع وجودت می گردم
به آفتاب گردانی می مانم که هر صبح به امید آفتاب وجود تو سر از خواب برمی دارد
دخترم وجودت بارانی از عشق است بر باغ رویاهایم،
و دلم چه بی قرار برای آمدنت می تپد
دخترم به وسعت تمام معصومیتت دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی