الیساالیسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

الیزابت

ان ابی رحیمً ودود

1393/4/22 9:56
نویسنده : مامان الی
295 بازدید
اشتراک گذاری

 

پروردگارم :

پروردگارم از تو می خواهم کمک کنی تا زندگی کودک نازنینم سرشار از بهترینها باشد .

معبود من ، از تو می خواهم در سخت ترین لحظات یاریگرش باشی تا همیشه بتواند همچون نوری در تاریکترین و سخت ترین لحظات زندگیش بدرخشد و در ناممکن ترین موقعیتها عاشقانه مهر بورزد .

معبود من بابت تمام نعماتی که از زمان خلقتم تا کنون به من عطا کردی متشکرم .

خدایا دلم به سان قبله نماست ؛ وقتی عقربه اش به سمت “تــــو” می ایستد ، آرام می شود

ای خدا کیست که مزه شیرینی دوستیت را چشیده باشدوغیر تو را بجای تو اختیار کند.

و آن کیست که به مقام قرب تو انس یافته و لحظه ای از تو روی گردانیده باشد ؟

مهربان من ، نکند یادم برود که سخت نیازمند توام !

مرا در این راه یاری رسان که همه امیدم تویی .

 

 پدر و مادر عزیزم :

شما که مرا در این 9 ماه همانند تمام سالهای زندگیم همراهیم نمودید . دیگر تا مادر شدن من و پدر شدن سعید چیزی نمانده ، برایمان دعا کنید تا راه را همچون شما با صبوری طی کنیم .

برای تمام زحمتتان ، صبوریتان ، دل نگرانیتان و دعاهایتان متشکرم .

سایه تان بر سرمان مستدام .

 

همسر نازنینم:

جانان من، دلم می خواهد تشکر مرا بابت تمام زحمات بی دریغت در این مدت پذیرا باشی.

سعید خوبم برای تمام صبوریهایت، کارهایی که کردی، لبخندهایی که بی دریغ بر من  زدی متشکرم.

عشق من، برایم دعا کن که دعاهایت همیشه چون از دل برآمده بر دل نشسته و کار خود را کرده است.

  و خلاصه کلام اینکه:

مهربانم ای خوب !

یاد قلبت باشد،

یک نفر هست که شب و روز دعایش این است،

زیر این سقف بلند، هرکجایی هستی، به سلامت باشی

و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد

مهربانم ای خوب

یاد قلبت باشد

یک نفر هست که دنیایش را

همه هستی و رویایش را، به شکوفایی احساس تو پیوند زده

و دلش می خواهد ، لحظه ها را با تو، به خدا بسپارد

مهربانم ای خوب

یک نفر هست که با تو

تک و تنها با تو

پر اندیشه و شعر است و شعور

پر احساس و خیال است و سرور

مهربانم ! این بار ، یاد قلبت باشد

یک نفر هست که با تو

به خداوند جهان نزدیک است

و به یادت هر صبح ، گونه سبز اقاقی ها را

از ته قلب و دلش می بوسد

و دعا می کند این بار که تو

پر از عاطفه و عشق و امید

به شب معجزه و آبی فردا برسی

 

با دخترم:

دردانه  مادر این نامه  جزء آخرین نامه هایی است که قبل از به دنیا آمدنت برایت می نویسم. امروز آمده ام تا از تمام همراهیهایت تشکر کنم. دخترم  نه ماه را با هم خندیدیم با هم گریه کردیم با هم گشتیم با هم رفتیم و آمدیم و حالا تو به دنیا خواهی آمد و باید جدای از دل من به راهت ادامه دهی.

در این راه پیش روی،  من در کنارت خواهم بود اما دیگر هیچ گاه هیچ کدام از ما این با هم بودن نه ماهه را تجربه نخواهیم کرد.

نازنینم، برای من این نه ماه به سرعت باد گذشت و تو در این مدت دختر بسیارخوب  و صبور بودی.

از همان ابتدایی که متوجه حضورت شدم اول از خدا و بعد از خودت خواستم تا مرا در این راه یاری کنی و تو عشق من چه زیبا این کار را برایم انجام دادی.

دخترم دعا می کنم دنیا برایت پر از خیر و برکت باشد و روزگار آنگونه ای به کامت بچرخد که همیشه از به دنیا آمدنت راضی و خرسند باشی.

 

خدایم را دوست میدارم .مهربانتر و با وفاتر از او سراغ ندارم .برای همین است که عزیزانم را همیشه به او میسپارم.

 

 

پسندها (5)

نظرات (0)

ورود به نی نی وبلاگ

ارسال نظر در این پست تنها برای نی نی وبلاگیها مجاز می باشد، بدین منظور لطفا ابتدا وارد منوی کاربری خود در نی نی وبلاگ شوید.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الیزابت می باشد