25 ماهگی الیسا و سفر به شیراز
انگار همین دیروز بود که در تدارک برپایی جشن کوچکی برای دلبند دوساله مان بودیم،
یک ماه گذشت و شما فرشته دوست داشتنی هر روز با علاقه ای دوچندان عکس ها و فیلم های جشن تولدت رو به نظاره میشینی و با ذوق میگی هوراااا تولده، تولد الیسا.
الهی فدای شیرین زبونی هات بشم که گاهی دوست دارم بنشینم و برایم حرف بزنی، از کارها و شیطنت های کودکانه ای که خودت به زبان شیرین و اصطلاحات بامزه، آنها را تعریف میکنی.
عزیزکم در این یک ماه، با تغییر و تحولی روبرو بودی که با وجود سختی که برایت داشت ولی مثل همیشه با صبوری آن را پشت سرگذاشتی و آن هم "پایان تغذیه با شیر مادر" بود. بالاخره تصمیم سخت و جدی گرفته و اجرا شد ولی هرگاه با چشم های ملتمست نگاهم میکردی و به آغوشم میامدی، قلبم آکنده از غم میشد و اندوهی سراسر وجودم را فرا میگرفت چون کاری از دستم بر نمیامد که برای دلبندم انجام دهم. اان دوهفته میگذرد و باوجود اینکه میدانی دیگر خبری از شیرخوردن نیست ولی به رسم عادت، گاهی اوقات سراغش را میگیری و بعد خودت میگی "اَخِه".
دخترک شیرین و دوست داشتنی ام، هر روز به وجودت می بالم و هر لحظه خداوند مهربون رو به خاطر داشتنت شکرگزارم.
عزیزترینم؛ فرصتی پیش آمد تا با شما جان جانان سفری داشته باشیم به شیراز، شهر فرهنگ و تمدن ایران زمین.
در این سفر، از باغ بسیار زیبا و دیدنی ارم، آرامگاه استاد سخن-شیخ اجل سعدی، باغ مصفای دلگشا، آرامگاه لسان الغیب حافظ-از خداوندان شهر و ادب پارسی، مقر حکومتی وکیل الرعایا-کریمخان زند (ارگ کریمخانی)، موزه پارس و بازار وکیل بازدید کردیم و به زیارت آرامگاه آقا احمد بن موسی کاظم (حضرت شاهچراغ) رفتیم.
دردانه ام؛ در کنارت سفر بسیار خوب و خاطره انگیزی داشتیم و همسفرانمان نیز عاشق کارها و شیرین زبونی هایت شده بودند. امیدوارم من و بابا سعید بتوانیم خاطرات خوبی را برایت رقم بزنیم الیسا جانم.