من و تو
و آن گاه خود را کلمه ای می یابی که معنایت منم
و مرا صدفی که مرواریدم تویی
و خود را اندامی که روحت منم
و مرا سینه ای که دلم تویی
و خود را معبدی که راهبش منم
و مرا قلبی که عشقش تویی
و خود را شبی که مهتابش منم
و مرا قندی که شیرینی اش تویی
و خود را طفلی که مادرش منم
و مرا شمعی که پروانه اش تویی
و خود را انتظاری که موعودش منم
و مرا التهابی که آغوشش تویی
و خود را هراسی که پناهش منم
و مرا تنهایی که انیسش تویی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی