اولین قدمهای الیسا
همه میگن الیسا مثل فرشته هاست فقط دوتا بال کم داره ...
اما من حتی بال های تو رو میبینم فرشته کوچولوی من !
خیلی حس قشنگیه که ببینی یه فرشته کوچولو که عاشقشی جلوی چشمات بزرگ میشه و اولین قدم های
مستقلش رو جلوی چشمات برمیداره
الیسای عزیزم
امشب (27/5/1394) جلوی چشم ما اولین قدم های مستقل و بی کمکت رو برداشتی !
مبارکه ... !
بزرگتر شدنت مبارک جان دلم
خیلی حس خوب و شیرینی داشتم؛ شیرینه چون تو می بالی ... و این شیرین ترین حس دنیاست که میبینم با
اون پاهای فندقی کوچولو راه میری
تاپ ... پای راست ... تاپ ... پای چپ ... دستا یه کم باز و چشما نگران ... یه قدم ... دو قدم ... و قدم قدم ... دست
میزنیم برات ... آفرین الیسا ... آفرین دختر ناز ! ذوق میکنی و میخندی و چند قدم دیگه با ذوق برمیداری و
تالاپ..می افتی زمین!
اشکال نداره عزیزم !
مامانی و بابایی کمکت میکنن که دوباره بایستی ...
کمکت میکنند که دوباره راه بری ...
کمکت میکنند که از راه رفتن نترسی و همیشه کنارت هستیم
خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم// تو ای والاترین مهمان دنیایم
شروع کن یک قدم با تو // تمام گامهای مانده اش با من