الیساالیسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

الیزابت

الیسا در همایش شیر خوارگان حسینی

به پیـــش باد مویش را بپوشان به پیش خصم رویش را بپوشان ببیـــن تیــر و کمان حرملــه را ســفیدی گلویـــش را بپوشـــان الیسای عزیزم  سالهای پیش وقتی  همایش  شیر خوارگان حسینی رو از تلویزیون میدیدم واقعاٌ تحت تاثیر  قرار میگرفتم . پارسال همین موقع ها بود  که فهمیدم اومدی و مهمون دل مامان شدی.  از همون زمان تصمیم گرفتم که انشاءالله سال دیگه با هم بریم و تو این همایش  شرکت کنیم . واسه همین از چند روز پیش با بابا سعید  واسه شرکت تو مراسم برنامه ریزی  کردیم.  صبح جمعه  کمی زودتر بیدار شدیم و  بعد از خوردن صبحانه با اینکه شما خواب بودی  بیدارت کردمو  تو هم مثل ...
10 آبان 1393

صد روزگی الیسا

از کجا آغاز کنم ... که زمان چنان شتابان و بی رحم میگذرد که فرصت رقص و پایکوبی را از عقربه ها میگیرد. الیسای عزیزم صد روز است که خورشید خانه ما از پس نگاه تو طلوع کرده و شبها ماه با بستن چشمهای تو ٬ چشمهایش را بسته صد روز است که من به یک منِ  دیگر بدل شده ام و تغییراتم آنقدر شگرف است که تصورش هم ممکن نیست.. صد روز است که تو  روی زمین نفس می کشی و دو تا فرشته روی شانه هایت به یمن حضور تو به زمین آمده اند... صد روز است که من احساس می کنم زندگی زیباتر و شیرین تر از قبل است... صد روز است که تو هستی و این قشنگترین چیزی است که خدا به ما هدیه داده... صد روز است   که در...
5 آبان 1393

فدای تن تو جان من

جان منی جان منی جان من                                            آن منی آن منی آن من   ماه منیرم تویی ای دخت من                                           نور خدایی تو به چشمان من   جلوه چو بنمود رخت از عدم...
4 آبان 1393

سومین ماهگرد تولد

دختر نازم سه ماهه شدی .  دختر نازنینم سومین ماهگرد تولد ت  همزمان شد با  مسافرتمون به شمال. روز  قبل از مسافرت  بردمت واسه چکاپ ماهانه پیش دکترت ،  شکر خدا همه  چیز خوب بود  قد  60  و  وزن 400/7  .دختر گلم مامان و بابا عاشق شما هستن و از بودن با شما و دیدن لحظه به لحظه بزرگ شدن شما لذت می برن. سومین ماهگرد تولدت  کنار دریا برگزار شد و خیلی خوش گذشت .این اولین مسافرتت به شمال  و  دومین مسافرتت  بعد از تولد بود.       ...
25 مهر 1393

خواب آرام تو

الیسای عزیزم خداوند در دستان کوچک تو لطافت گلبرگ های بهشت را برایم به ارمغان آورده و در چشمانت زیبایی چشمه های روان را جاری ساخته و در خواب آرامت آرامش آسمان آبی را نقاشی کرده و تو را با تمام خوبی هایت به من هدیه کرده و من هر روز و هر شب مدح و ثنایش را گویم که من حقیر را قابل هدیه آسمانی قرار داده.                           ...
21 مهر 1393

پائیز طلایی ما

نه بهار با هیچ اردی بهشتی نه تابستان با هیچ شهریوری و نه زمستان با هیچ اسفندی به اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد پاییز مهری دارد که بر هر دل می نشیند این روزها دختر ناز من بیشتر از قبل در آسمان زندگی مون می درخشه درست مثل برگهای طلایی پاییز من به پاییزهایی می اندیشم که دستانم امید را مثل همیشه در دل کودکم زنده کند و من گوش شنوای رازهای دخترانه اش باشم من به پاییزهای پر از موفقیت و خوشحالی می اندیشم الیسای عزیزم  در این روزهای پایان  دو ماهگیت هر روزکارهای  جدیدی انجام  میدی، کم کم داری خندیدن با صدای بلند رو یاد میگری اما هنوز قهقه نمیزنی ، واسه خودت شروع میکنی به حرف زدن و آقو آقو میگ...
16 مهر 1393

خدا جونم ممنونم

ا ین روزها ... گاهی صد بار دست های الیسا رو می گیرم و نگاه می کنم . به ناخن هایش ، بند های انگشتانش و به پوستش نگاه میکنم و می بوسمشان ...   انگار خدا را در مشت های کوچک دخترم پیدا کرده ام . به چشم های او بوسه می زنم . به لبانش چشم میدوزم و به صورت زیبایش که هنگام خواب مانند فرشته است   با او بازی می کنم و در آغوشم می فشارمش .    و     «آرام درگوشش میگویم  می دانی چرا خدا تو رو به من داد ؟   برای این که روزی هزار بار ازاو تشکر کنم ...» ...
8 مهر 1393

درخشانترین ستاره

دختر عزیزم الیسا همین که تو را دارم ، بهترین هدیه ی دنیا را دارم ، دیگر در بین ستاره ها به دنبال درخشانترین ستاره نیستم ، در میان گلها به دنبال زیباترین گل نیستم . تو کهشکانی هستی از پرنورترین ستاره ها ...
5 مهر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الیزابت می باشد