37 ماهگی الیسا
الیسا جانم در این روزهای گرم تابستان که دومین ماهش رو به اتمام است همانقدر دلنشین و شیرین و البته کمی بازیگوش هستی که مانند یک معجزه در یکی از روزهایش، طعم شیرین بودنت را به ما چشاندی و به یاد شعر سهراب سپهری میافتم که می گوید:
ظهر تابستان است
سایه ها میدانند
که چه تابستانیست
مهربانی هست
سیب هست
ایمان هست
آری!
تا شقایق هست زندگی باید کرد.
دلبندم این روزها در مهدکودک حسابی مشغول تفریح و یادگیری هستی؛ یک روز در میان کلاس زبان داری که با فلش کارت و عروسک به شما عشقولیا زبان یاد میدن. جشنواره های مختلفی مثل میوه، حیوانات و ... براتون برگزار می کنند که هم جنبه تفریح داره و هم آموزشیه.
این روزها زیاد به حرف مامان گوش نمی دی و دوست داری کاری رو که میخواهی انجام بدی و متوجه خطراتی که ممکن است برایت داشته باشی نیستی و من میدونم که این اقتضای سنت هست و امیدوارم اینقدر صبور باشم که بتونم این قضیه رو درست مدیریت کنم. دلبندم قبول دارم انجام دادن برخی کارها برایت حس استقلال و لذت و کسب تجربه جدید رو به همراه داره ولی امان از این دلواپسی های مادرانه.
دردانه ام سی و هفتمین ماهروزت مبارک.