اسفند 1394
برگ های تقویم ورق خوردند و رسیدند به آخرین ماه سال. . .اسفند . . .
اسفند همیشه با بوی بهار میاد... اسمش زمستونه ولی بوی بهار میده . .
بوی سبز ه ... بوی گل.
بوی شكوفه های سفید و صورتی. . . بوی بارون. . .
بوی باروت چهار شنبه سوری. . .بوی عید. . . بوی نوروز . . .
بوی سفره هفت سین. . .
هوووووم چه بوی خوشی داره این ماه اسفند. . .
یادمه کوچک که بودم، همیشه عاشق ماه اسفند بودم. به نظرم دوست داشتنی ترین ماه سال بود. همه چیز بوی عید می داد. خونه تکونی، امتحانهای ثلث دوم، پیک شادی، خریدهای عید، لباس نو، سبزه سبز کردن. یادمه که تمام زمستون رو در انتظار برای عید می گذروندیم و چه انتظار شیرینی هم بود. الان اومدن اسفند و نزدیک شدن آخر سال برابره با ترافیک های تموم نشدنی، شلوغی خیابونها از آدمهایی که برای خرید توی هر مغازه ای سرک می کشند، صف های طولانی بانکها، کارهای زیاد آخر سال توی اداره ،
و امسال الیسای عزیزم با دومین حضور سبزت دو صد چندان شادی این روزها را برایم بیشتر کرده ای
وقتی نگاه میکنم که چقدر ذوق میکنی از اینکه من و پدر مشغول خانه تکانی هستیم و از اینکه دوست داری کمک کنی و آستین هایت را بالا میزنی و خراب کاری هایی که انجام میدهی و ما چاره ای جز خندیدن و بوسیدن تو نداریم و دوربینی که تمام این لحظلات را برایت ثبت کنیم.