سومین و چهارمین مروارید
الیسای عزیزم خنده های تو رو با تموم عالم عوض نمیکنم
تا چند روز پیش موقع خندیدنت 2 تا مروارید زیبا خودنمایی میکرد ولی الان 2 روزه که مروارید های سوم و چهارم
از بالا همزمان زده بیرون (15/3/1394) مبارکت باشه مامان جونم
قربونت برم عزیزم تو این یک ماه گذشته خیلی کارای جدید یاد گرفتی
بعد از چهار دست و پا رفتن الان تقریبا 20 روزه که خودت میتونی بلند شی و اگه دستت بچیزی برسه با کمک اون
میتونی راه بری . دیگه کلمات معنی دار رو میتونی ادا کنی , وقتی بابا سعید یه چیزی رو تکرار میکنه ,فوری شما
هم سعی میکنی اون رو بگی , پیتیکو پیتیکو میگی , تا جوجه میبینی جیک جیک میکنی , بعضی وقتام واسه
خودت آواز میخونی که من نمیفهمم چی میگی , علاقه عجیبی به آشپزخونه داری هر کاری میکنم حریفت نمیشم
از آشپزخونه در بیای . صفحه ال سی تلویزیون هم که همش جای انگشتای نازته , خلاصه شب و روزمون تو شدی
الان چند وقتکه که میریم خرید بعد میبینیم که همه چیزو واسه شما خریدیم . مدل خونه رو جوری چیدیم که تو
راحت باشی و بتونی قشنگ بازی کنی. و باز هم خدا را بخاطر درک تمام این لحظات شاکرم.