الیساالیسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

الیزابت

روز عشق

  امروز روز سپاس گذاری از خداوند است   زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسانی هستند برای عاشق بودن   تا با تمام وجود به او بگوییم   دوستت داریم   الیسای عزیزم  دوستت داریم       ...
25 بهمن 1394

19 ماهگی الیسا

سپاس خدایی که ترا آفرید و مرا برای مادری برگزید تا به شکرانه اش تا ابد سر به سجده فرو برم       به شتاب همین نوزده ماهی  که گذشت ...روزها می گذرد و تو بزرگ می شوی دخترم!                 اما جان مادر ! بیا و یک قولی بده                قول بده که سادگی و زلالی این روزهایت را                خنده ها و گریه های تر و تازه ی کودکی را          &nbs...
25 بهمن 1394

18 ماهگی الیسا

الیسای عزیزم بیست و پنجم این ماه که آمد، برای تو، تغییر دیگری در پی داشت . برای من و پدرت، رنگش فرق می کرد . حس و حالش هم ... این سومین، نیم سالی ست که تجربه می کنی اش . پایان هر نیم سال، یک تغییر ! اولی را با شروع غذا خوردن به پایان رساندی . دومی را هم، وقتی به سر انجام رساندی که یک نو پای 1 ساله بودی، و تولدت .   و حالا سومین آن، 1 سال و نیمه ی من؛ تغییرش، به پایان رسیدن واکسن هایت بود . همان که وقتی متصدیِ واکسیناسیون، گفت : " خب، واکسن های دخترت تمام شد و رفت تا 6 سالگی ." همان که وقتی گفت، کارت واکسنش گم نشود که برای ثبت نام کلاس اول، لازم است . و من به یقین می گویم که با حر...
26 دی 1394

عاشقانه

الیسای نازنینم؛   هرچه می گذرد بیشتر و بیشتر عاشقت می شوم،   عاشق شیرین زبانی هایت که گاه فقط خودت میدانی چه می گویی،   عاشق نگاه مهربانت که گویی هزاران حرف ناگفته را با آن چشمان نافذت به ما می فهمانی،   عاشق کمک کردن های خالصانه ات که با جان و دل برای من و باباسعید انجام می دهی،   عاشق بازی با عروسک هایت که چه دلسوزانه برایشان مادری می کنی،   و عاشق شیطنت هایی که از سر کنجکاویست و همراه با نگرانی ما که خدای نکرده اتفاقی برایت نیفتد،   دلبرک شیرینم، کاش این روزها بیشتر می توانستم کنارت باشم و شاهد لحظاتی که به چشم برهم زدنی خواهند گذشت...
10 دی 1394

هفده ماهگی الیسا

الیسای نازنینم   چاشنی بودنت گذر زمان را به کاممان شیرین و شیرین تر کرده است   17 ماهگیت مبارک عزیز مادر   و تو دلبندم همچنان در جاده رشد سیری صعودی را طی می کنی   این روزها دردهای رویش دندانهای آسیا وجود نازنینت را می آزارد و تو چه صبورانه آن را تحمل می کنی   از همین حالاست که باید بدانی در مسیر رشد و بالندگی و تکامل، دردهایی می آیند و می روند تا  انسان ساخته   شود   این روزها سعی زیاد داری برای تکلم و چه زیبا  و مدام نام بابا را تکرار می کنی و برای خودت آواز میخوانی    و ما چنان ذوق زده می شویم که گویی برایمان شاهنامه خوانی کرده باشی! ...
25 آذر 1394

شانزده ماهگی الیسا

امروز دخترک خانه ی ما؛ شانزده ماهه شد! 489 طلوع را در چشمان روشنش دیدم...   میان لحظه هایم راه می رود...حرف می زند...می خندد...جیغ می کشد...بهانه می گیرد و من کلمه کم می آورم   برای خالقی که همه ی این لحظه ها را چنین شکوهمند برایم خلق کرد.   الیسای  نازنینم شانزده ماهگیت چه بر دل می نشیند   عزیز دلم چند روز هست که داره  دندونای صدفی جدیدت در میاد و حسابی اذیت شدی , انشاءالله زودتر در بیاد تا   راحت شی عزیز دل مادر ...
25 آبان 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الیزابت می باشد