الیسای این روزها
این روزهای خوبت بوی زندگی می دهد دخترم!
چشم های زیبایت عاشقانه ایست که هر روز مرا بیدار می کند.مرا با نگاه پاکت دنبال خود می کشانی
و انگشت اشاره ات را سمت ساده ی اشیا نشانه می گیری و می پرسی ..می پرسی.. آنقدر که در
هجوم همین سوال تکراری گم می شوم:" این..این..این ؟؟
قناری کوچکم! هوا پر است از آوازهای تو...دلم می رود با هر کلمه ای که از دهان تو می تراود. من هم
از تو یاد می گیرم زبان مادریم را!!
برکت خانه ام! ناز و عشوه های دخترانه ات را عاشقم.وقتی قهر می کنی و ابروانت را در هم
میکشی و با اولین لبخندم آشتی می شوی! وقت هایی که بی حوصله می شوم دست های بلورین و
ظریفت را حلقه گردنم می کنی تا در آغوش امن کوچکت آرام شوم....این وقت های طلایی را پس انداز
می کنم برای روزهای روشنی که در راهند
ما تکه ای از بهشت را در چهاردیواریمان داریم
این پست را برای شانزده ماهگیت نوشته بودم .شانزده ماهگیت را وقتی دیگر می نویسم