4 سال و 6 ماهگی الیسا
زمستان فصل سرما نیست
زمستان فصل گرم عاشقان غرق در زیباییست
زمستان فصل آغازیست که پایانش پر از شادیست ...
دلبندم زمستان که می شود اولین چیزی که در ذهن تداعی می شود بارش برف و یخبندان و پوشیدن کلاه و دستکش و لباس های گرم پشمی و بافتنی است و البته کرسی هایی که امروزه، یا دیگر نیستند یا خیلی کم در خانه ها خودنمایی می کنند.
الیسا جانم پنجمین زمستانی است که در کنارمان هستی و گرمای وجودت نگذاشته سرما را حس کنیم. هرسال با بزرگتر شدنت به درک بیشتری از دنیای اطرافت می رسی؛ الان فصل ها را به خوبی بلدی و میدانی که برف در فصل زمستان می بارد و همچنان منتظر برف هستی و هر روز می پرسی چرا برف نمیاد تا من آدم برفی درست کنم. این روزها حسابی در مهد مشغول یادگیری همراه با بازی های مختلف هستی ؛ هر روز حرکات ژیمناستیک رو در خونه انجام میدی و شعرهای مختلف رو به زبان انگلیسی و فرانسه می خونی. خیلی خوب نقاشی می کشی و دوست داری مثل عموموسیقی پیانو داشته باشی تا بزنی و بخونی. میگی دوست دارم خواننده بشم برام میکروفن بخر کلاس شطرنج میری و عاشق استخری. هر روز میگی برام بلات (بلال) درست کن. روز پرستار نقش پرستار رو در مهد بازی کردی و من هر بار که فیلمش رو می بینم کلی می خندم.
دخترک چهارسال و نیمه ام هر روز و هرلحظه ات پر از شور و نشاط. تا می توانی کودکی کن و شاد باش دلبندم که لحظه ها به سرعت در گذرند. الیسا عزیزم ماهروزت به شیرینی لبخند های کودکانه ات که باهر بار خندیدنت غرق می شوم در شادی و عشق نهفته در چشمان مهربانت.