الیساالیسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

الیزابت

20 ماهگی الیسا

20 ماهه که مادر ت شدم !   20 ماهه هر شب، به تو نگـــاه کردم و چشمام رو بستم . 20 ماهه به محــض بیدار شدنم تو بودی، جلوی چشـــــمام . 20 ماهه شدم تو، و کمتر خودم   20 ماهه که عاشقی کردم با تو . 20 ماه بوسیدمت، بوییدمت، دیـــــدمت ! مدهوش تو شدم .   امروز، 20 ماهه شدی . چیزی نمانده تا تولد دو سالگی ات . چیزی نمانده تا بهار آمدنت ...   بهار که جای خود، تو همین زمستان را هم، بهار کرده ای . همین که باشی، بهار هم هست .   اصـــــلا" بهار، یعنی تو   دوست ت دارم، تا ته ته دنیا ...
25 اسفند 1394

اسفند 1394

  برگ های تقویم ورق خوردند و رسیدند به آخرین ماه سال. . .اسفند . . . اسفند همیشه با بوی بهار میاد... اسمش زمستونه   ولی بوی بهار میده . .  بوی سبز ه ... بوی گل. بوی شكوفه های سفید و صورتی. . . بوی بارون. . .    بوی باروت چهار شنبه سوری. . .بوی عید. . . بوی نوروز . . . بوی سفره هفت سین. . .   هوووووم چه بوی خوشی داره این ماه اسفند. . .   یادمه کوچک که بودم، همیشه عاشق ماه اسفند بودم. به نظرم دوست داشتنی ترین ماه سال بود. همه چیز بوی عید می داد. خونه تکونی، امتحانهای ثلث دوم، پیک شادی، خریدهای عید، لباس نو، سبزه سبز کردن. یادمه که تمام زمستون رو در انتظار ...
11 اسفند 1394

روز عشق

  امروز روز سپاس گذاری از خداوند است   زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسانی هستند برای عاشق بودن   تا با تمام وجود به او بگوییم   دوستت داریم   الیسای عزیزم  دوستت داریم       ...
25 بهمن 1394

19 ماهگی الیسا

سپاس خدایی که ترا آفرید و مرا برای مادری برگزید تا به شکرانه اش تا ابد سر به سجده فرو برم       به شتاب همین نوزده ماهی  که گذشت ...روزها می گذرد و تو بزرگ می شوی دخترم!                 اما جان مادر ! بیا و یک قولی بده                قول بده که سادگی و زلالی این روزهایت را                خنده ها و گریه های تر و تازه ی کودکی را          &nbs...
25 بهمن 1394

18 ماهگی الیسا

الیسای عزیزم بیست و پنجم این ماه که آمد، برای تو، تغییر دیگری در پی داشت . برای من و پدرت، رنگش فرق می کرد . حس و حالش هم ... این سومین، نیم سالی ست که تجربه می کنی اش . پایان هر نیم سال، یک تغییر ! اولی را با شروع غذا خوردن به پایان رساندی . دومی را هم، وقتی به سر انجام رساندی که یک نو پای 1 ساله بودی، و تولدت .   و حالا سومین آن، 1 سال و نیمه ی من؛ تغییرش، به پایان رسیدن واکسن هایت بود . همان که وقتی متصدیِ واکسیناسیون، گفت : " خب، واکسن های دخترت تمام شد و رفت تا 6 سالگی ." همان که وقتی گفت، کارت واکسنش گم نشود که برای ثبت نام کلاس اول، لازم است . و من به یقین می گویم که با حر...
26 دی 1394

عاشقانه

الیسای نازنینم؛   هرچه می گذرد بیشتر و بیشتر عاشقت می شوم،   عاشق شیرین زبانی هایت که گاه فقط خودت میدانی چه می گویی،   عاشق نگاه مهربانت که گویی هزاران حرف ناگفته را با آن چشمان نافذت به ما می فهمانی،   عاشق کمک کردن های خالصانه ات که با جان و دل برای من و باباسعید انجام می دهی،   عاشق بازی با عروسک هایت که چه دلسوزانه برایشان مادری می کنی،   و عاشق شیطنت هایی که از سر کنجکاویست و همراه با نگرانی ما که خدای نکرده اتفاقی برایت نیفتد،   دلبرک شیرینم، کاش این روزها بیشتر می توانستم کنارت باشم و شاهد لحظاتی که به چشم برهم زدنی خواهند گذشت...
10 دی 1394

هفده ماهگی الیسا

الیسای نازنینم   چاشنی بودنت گذر زمان را به کاممان شیرین و شیرین تر کرده است   17 ماهگیت مبارک عزیز مادر   و تو دلبندم همچنان در جاده رشد سیری صعودی را طی می کنی   این روزها دردهای رویش دندانهای آسیا وجود نازنینت را می آزارد و تو چه صبورانه آن را تحمل می کنی   از همین حالاست که باید بدانی در مسیر رشد و بالندگی و تکامل، دردهایی می آیند و می روند تا  انسان ساخته   شود   این روزها سعی زیاد داری برای تکلم و چه زیبا  و مدام نام بابا را تکرار می کنی و برای خودت آواز میخوانی    و ما چنان ذوق زده می شویم که گویی برایمان شاهنامه خوانی کرده باشی! ...
25 آذر 1394

شانزده ماهگی الیسا

امروز دخترک خانه ی ما؛ شانزده ماهه شد! 489 طلوع را در چشمان روشنش دیدم...   میان لحظه هایم راه می رود...حرف می زند...می خندد...جیغ می کشد...بهانه می گیرد و من کلمه کم می آورم   برای خالقی که همه ی این لحظه ها را چنین شکوهمند برایم خلق کرد.   الیسای  نازنینم شانزده ماهگیت چه بر دل می نشیند   عزیز دلم چند روز هست که داره  دندونای صدفی جدیدت در میاد و حسابی اذیت شدی , انشاءالله زودتر در بیاد تا   راحت شی عزیز دل مادر ...
25 آبان 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الیزابت می باشد