الیساالیسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

الیزابت

25 ماهگی الیسا و سفر به شیراز

انگار همین دیروز بود که در تدارک برپایی جشن کوچکی برای دلبند دوساله مان بودیم، یک ماه گذشت و شما فرشته دوست داشتنی هر روز با علاقه ای دوچندان عکس ها و فیلم های جشن تولدت رو به نظاره میشینی و با ذوق میگی هوراااا تولده، تولد الیسا. الهی فدای شیرین زبونی هات بشم که گاهی دوست دارم بنشینم و برایم حرف بزنی، از کارها و شیطنت های کودکانه ای که خودت به زبان شیرین و اصطلاحات بامزه، آنها را تعریف میکنی. عزیزکم در این یک ماه، با تغییر و تحولی روبرو بودی که با وجود سختی که برایت داشت ولی مثل همیشه با صبوری آن را پشت سرگذاشتی و آن هم "پایان تغذیه با شیر مادر" بود. بالاخره تصمیم سخت و جدی گرفته و اجرا شد ولی هرگاه با چشم ها...
25 مرداد 1395

الیسا به مهدکودک می رود

الیسای عزیزم؛ امروز شنبه شانزدهم مردادماه برای اولین بار از محیط امن خانه دور شدی و قدم به محیطی گذاشتی که مستقل شدن و اجتماعی شدنت را بهمراه دارد. دختر شیرین زبانم، روابط عمومی بسیار عالی داری و خیلی خوب با اطرافیانت بخصوص همسن و سالهای خودت ارتباط برقرار می کنی، به همین خاطر با بابا سعید تصمیم گرفتیم با ثبت نام در مهدکودک بصورت نیمه وقت، از آموزشهای بیشترو تجربه ای فراتر از خانه بهره مند بشی.    بعد از چند روز تحقیق و بررسی و یک روز تجربه مهد بصورت آزمایشی، امروز شما فرشته کوچک و دوست داشتنی رو با کلی دلهره روانه مهد کردم اما قلبم داشت از جا کنده میشد و چشمام هم پر از اشک بود ولی به زور خندیدم و سعی کردم ...
16 مرداد 1395

روزت مبارک زیباترین گل هستی

الیسای نازنینم   امروز روز توست، خورشید درخشان تر از هر روز، گنجشکان سرود بودن سر داده اند، زمین قدمهایت را نوازش می کند، لبخند بزن دخترک شیرین و با احساسم، لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند و به بلبلانی که با حس و شوقی وصف ناپذیر برایت ترانه ای عاشقانه سر می دهند، آری، لبخند بزن به خدایی که با نعمتهایش، لبخند را میهمان لبهات می کند.   الیسا عزیزم؛ روز دختر رو که مصادف با میلاد حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر عصمت و نجابت است رو به شما فرشته کوچک زندگیم که مثل گل پاک و قشنگ و خوشبو هستی تبریک میگم.   دردانه ام؛ بر دستان کوچکت بوسه می زنم و امیدوارم شادی و آرامش مهمون همی...
14 مرداد 1395

تولد دو سالگی الیسا

هوس شب بو کرده بودم ، که تو آمــــــــدی . مشامم پــــــُر شد از عطر تو ؛ چه خوش آمدی ! دوباره 25 تیر دوباره مـــرور خاطرات آن روز ناب ... دوباره من و پلک های تَرم ... دوباره " تـــــــــــو " ! دخترک زیبای من ، عزیز تر از جانم ! امروز ؛ همان روزی که برای اولین بـــــــــار دیدمت ، بوسیدمت .... همان روزی که در تقویم من ، حک شده به نام " تو " . همان روزی که بالهایت را جا گذاشتی در آســـــمان ، و سفر کردی به دیار ما زمینی ها . همــــــــان روزی که خدا بدرقه ات کرد به زمین ! همان روزی ست که " من " و " تو " به هم رسیدیم امــــــــــروز روز تولد توست بی مث...
25 تير 1395

23 ماهگی الیسا

سلام عزیز دلم.. امروز اومدم تا با عميقترين احساساتم 23ماهگيت رو  تبريك بگم.تو 23 ماهه شدي و من هزار بار بيشتر از هميشه عاشق تر.احساس ميكنم دنيا خيلي زيباتر از قبله .لطيف تر از حرير و شيرين تر از عسل.لحظه  لحظه ها بوي تن تورو داره و حسي كه از درك ژرفاي اون هر كسي ناتوانه.معناي مادر بودن رو با تك تك سلولهام ميفهم . خواستني ترينم  روزهاي شادي برات ميخوام .روزهاي پر از سرمستي و شور.پر از خنده و شوق كودكانه.كه با همه اينا منم جون ميگرم و پر و بال تازه براي پرواز به دنياي كوچولو و قشنگ تو تا بتونم بفهممت و همه اينارو همراه قلب عاشق و بيقرارم بهت هديه بدم. یک ماه به تولد دو سالگی ات مونده و تو هر روز داری بزرگ تر...
25 خرداد 1395

22 ماهگی الیسا

چقدر دلم برای آن روزها تنگ شده آرام جانم . برای اردیبهشت سال 93 ! برای روزهای بودنت در من ، و برای آن دردها ... برای راه رفتن های آن طور خاص م ، برای تکان هایت ، سکسکه هایت ...   چقدر دلم برای جنینی ات تنگ شده عزیز 22 ماهه ام .   22 ماهگیت مبارک عزیز مادر   و اما اینروز های تو   اینکه جای همه چیز را می دانی ؛ جای وسایل ات را ، اسباب بازی هایت را ، لباس هایت ... جای کفش ها و کلاه هایت را ... جای ظرف و ظروف را ؛ یعنی اینکه تو بزرگ شده ای ، دانا شده ای ! حالا همه ی اینها به کنار ... وقتی بعد از خوردن خوراکی هایت ، پوستشان را به سطل زباله می اندازی ، ...
25 ارديبهشت 1395

21 ماهگی الیسا

عزیـــــــــز جان من ! 1 سال و 9 ماهه ی شیرین من ...   دوســــتت دارم ! به اندازه ی تمام ثانیه های این 1 سال و 9 که گذرانده ایم ، دوستت دارم ... به اندازه ی تماااااام دنیا .   دوباره امروز ، روز 25اُم ماه ! ماهگرد آمدن تو ، ماهگرد یکی شدن ما   چقـدر این " بیست و پنج " را دوست دارم . 25   برای ما سه نفر پر از خاطره س ...
25 فروردين 1395

دومین بهار حضور تو

الیسای عزیزم ؛ دومین بهار حضور سبز تو آمد ولی برای من   بهار نگاه توست که سبزینه اش را هیـــــچ کجا نمی توان یافت . بهار چشـــــمهای توست که شــــکوفه می پاشد بر من . بهار لب های توست که آنقــــدر تازه و خوش رنگ و لعاب است . بهار خود تویی  ...   تو !تمام بهار منی . تمام هفـــت سین من ...   موهایت بوی ســـنبل ، بوسه هایت طعـــم سیب ، تنت ، تازه تر از ســبزه است برای من .   بودن تو در این  بهار  ، به قدری خوب و خوشایند است که در وصف نمی گنجد . غنچه ی معطر من ؛ دومین بهار زندگی ات شاد . سهم چشمهایت بهــــــ...
8 فروردين 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الیزابت می باشد