الیساالیسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

الیزابت

چهارمین ماه رمضان

الیسا جانم- فرشته کوچک و دوست داشتنی ام امسال چهارمین سال است که سفره افطارمان با حضورت رنگین تر و دلچسب تر شده است. دخترکم بیا سر سفره افطار با هم دعا کنیم؛ دعا کنیم نگاهی داشته باشیم که زیبایی ها را ببیند؛ دعا کنیم دلی داشته باشیم که خطاها را ببخشد؛ دعا کنیم ذهنی داشته باشیم که بدی ها را فراموش کند و دعا کنیم روحی داشته باشیم که عاشق آرامش باشد. ...
29 ارديبهشت 1397

46 ماهگی الیسا

الیساجانم سه سال و ده ماهه شدی و 1400 روز از تولد شیرینت میگذرد، از شروع حس ناب مادریم، از بوییدن و نوازش کردنت، از لحظه های خوب با تو بودن که تک تک لحظه ها شیرین است و ماندگار. چه زود گذشت و چه زود داری بزرگ میشی دخترک مهربانم. الیسا عزیزم هنوز یه سری از کلمات رو پس و پیش تلفظ میکنی؛ بشباق (بشقاب)، تصافف (تصادف)، نمیشفَهمم (ترکیب نمی شنوم و نمی فهمم)، ماشاز (ماساژ)، سفره (سرفه)، جَرَده تب (درجه تب)، کُماد (پماد) و ...  دلبندم این روزها کمی کسالت داشتی و چند روز نتونستی به مهد بری ولی بعد سه روز انگار خودت هم دلت برای دوستانت تنگ شده بود گفتی میشه من برم مهد. یه آزمون استعدادیابی هم توی مهد انجام دادید که هنوز نتیجه اش نیومده، مرب...
25 ارديبهشت 1397

سفری دیگر به شمال

دختر عزیزم، دلبرکم عاشقتم که اینقدر عاشق دریا هستی. یک هفته بهانه میگرفتی که بریم دریا. ما هم به عشق شما دردونه یهویی تصمیم گرفتیم بریم شمال. مثل همیشه از موقع سوارشدن لحظه شماری کردی تا لحظه رسیدن. وافعا هیچ چیزی اینقدر واست جذابیت نداره. به ماسه میگی "ماسک" و به قول خودت دوست داری ماسک ها رو بندازی هوا و شادی کنی. بیشتر وقتت رو با بازی توی ساحل دریا و جمع کردن ماسه ها با سطل و قاشق و چنگک و درست کردن با ماسه ها میگذرونی. الیسا عزیزتر از جانم امیدوارم همیشه پرشور و پر نشاط باشی و از زندگیت به بهترین شکل ممکن لذت ببری.   ...
10 ارديبهشت 1397

اردیبهشت

دخترکم می بینی، بهار هم بین ماه هایش فرق می گذارد؛ اردیبهشت همه جا مثل بهشت است؛ سرسبز و زیبا، نه سرد است و نه گرم؛ هوا با وجود بادهای خنک و باران های یکباره و لحظه ای چنان دلپذیر است که روح و روان آدم رو جلا می بخشه؛ دشت و دمن پر است از گل های رنگی که با دیدن و بوئیدنشون سرمست میشیم. اصلا اردیبهشت یک حس وصال به همراه دارد، آدم باید خودش رو رها کنه از دل مشغولی ها و رومرگی ها و نفس بکشه این هوای ناب را و لذت ببره از طبیعت زیبا و دلکشش. الیسا جانم از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر و شاد باش.   ...
1 ارديبهشت 1397

45 ماهگی الیسا

نازنینم؛ دوست داشتنت بذر کوچکی است در دلمان که هر روز چند شاخه اش با هوای عشق تو شکوفه می دهند و عطرش فضا را خوش و دلنشین می کند. هر روز و هر لحظه ات بهاری دلبندم. سه سال و نه ماهگیت مبارک. ...
25 فروردين 1397

نوروز 1397

بوی جان می آید اینک از نفس های بهار دستهای پر گل اند این شاخه ها ، بهر نثار با پیام دلکش ” نوروزتان پیروز باد ” با سرود تازه ” هر روزتان نوروز باد ” شهر سرشار است از لبخند ، از گل ، از امید تا جهان باقی است این آئین جهان افروز باد . . . الیساجانم؛ بهار؛ جلوه زیبای خداوندی از راه رسید. ما نیز به یُمن برکت این روزها و لحظاتی که شما عزیز دوست داشتنی پای سفره هفت سین دعای "یامقلب القلوب" رو میخوندی و با دستان کوچک و پرمهرت دعا میکردی، دلهامون رو به زیبایی و سرسبزی بهار پیوند می زنیم و شادی رو برای یکدیگر به ارمغان می آوریم. امیدوارم همیشه سلامت و شاد و خندون باشی و لحظه هایت سرشار از عشق باشه مهربانترین...
1 فروردين 1397

اسفندماه 96

اسفندماه که می شود هم دلشوره داری که سال داره تموم میشه و کاری نیمه تموم نَمونِه و هم هیجان آمدن بهار و فصلی نو. اسفندماه که می شود همه در تکاپو هستند؛ همه خود را برای شروعی دیگر آماده میکنند- با خانه تکانی و نو نوار کردن وسیله ها همه جا رنگ تازگی به خود می گیرد. الیسا عزیزم امسال توی این ماه مناسبت های زیادی داشتیم؛ - روز مادر - تولد بابا سعید - جشن پایان سال مهد؛ که حسابی بهت خوش گذشته بود و شادی کرده بودی. - مراسم چهارشنبه سوری و قاشق زنی که یکی از آئین های کهن ایرانی است و در غروب آخرین سه شنبه شبِ سال با روشن کردن آتیش و پریدن از روی آن برگزار میشه. - سه سال و هشت ماهه شدن دخترکم الیسا جانم آدم باید لذت ببره از تمام لحظا...
28 اسفند 1396

43 ماهگی الیسا و سفر به کیش

فرصتی پیش اومد تا بتونیم بریم سفر دخترکم، راستش من سفر کردن رو خیلی دوست دارم چون هم باعث میشه از روزمرگی ها به دور باشیم و به جسم و روحمون جلایی تازه ببخشیم و هم میشه به عنوان یک تجربه بهش نگاه کرد. الیسا عزیزم سواحل زیبا و نیلگون خلیج فارس برایت جذاب و دیدنی بود و من و بابا سعید هم همه تلاشمون رو کردیم تا بهت خوش بگذره و خاطره خوشی در ذهنت باقی بمونه. بازی کردن توی ساحل زیبای مرجانی و غذا دادن به ماهی های رنگارنگ و مرغ های دریایی اینقدر برات لذت بخش بود که حاضر نبودی هیچ جای دیگه ای بریم و گاهی از اینکه ممکنه این سفر تموم بشه و بخواهیم برگردیم احساس ناراحتی میکردی. صبح ها به عشق رفتن به ساحل و آب بازی از خواب بیدار میشدی. الیسا جانم امی...
30 بهمن 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الیزابت می باشد